همونى كه هشت ماهش به اين زودى تموم ميشه
اومدم بنويسم باز از نفسم،همونى كه وقتى ميشينه تا دست ميزنى ناناى ميكنه،همونى كه سه ماهه منو گذاشته سركارو يه نقطه سفيد رو لثش مونده و خبرى از دندونش نيست،همونى كه بهش ميگم بگو مامان بگو مااااااامااااااان،ميخنده و ميگه بابا بابا ،همونى كه موقع غذا خوردن اشك مامانشو در مياره و دهنشو قفل ميكنه و ناله ميكنه و سرشو ميچرخونه و ولو ميشه رو زمينو مامانش هر كارى ميكنه سرشو گرم كنه بلكه بتونه چندتا قاشق بهش بده بيفايدست و دل مامانشو پر از غم ميكنه.همونى كه عاششششششقققققققق كنترل و ريشه فرشو،سيم و پارچه و مارك و بند لباسه!!!!همونى كه وقتى خوابه مامان از نگاه كردن به صورت فرشته وارش سير نميشه،همونى كه وقتى شى جديد ميگيره دستش چشماشو ميبنده و شروع ميكنه ب...
نویسنده :
مامان سمانه
21:59